فسادي دامنگير
نویسنده : عباس سليمي نمين *
سير تطور يك نهاد 30 ساله
تأسيس دانشگاه آزاد در سايه اهداف مشخصي صورت گرفت كه آن اهداف بسيار ارزشمند و متعالي بود. در ابتداي شكلگيري دانشگاه آزاد، همه اقشار جامعه از تأسيس مجموعهاي كه با بليه مدركگرايي مقابله كند و سطح سواد، آگاهي و دانش را در كشور ارتقاء دهد و براي نفس آگاهي ارزش قائل شود، حرف مي زدند. بحث بسيار ارزشمندي بود كه مورد حمايت حضرت امام و افراد مختلف قرار گرفت و ملت و مجموعه نظام سرمايههاي قابلتوجهي را در اختيار اين مجموعه گذاشتند. آنچه كه ملت را در اين وادي بيشتر تشويق ميكرد تا با آرامش خاطر امكانات و سرمايه خودشان را در اختيار اين مجموعه قرار دهند، شخصيتهايي بودند كه در راس اين حركت مقبول قرار داشتند: آيتالله خامنهاي، آيتالله هاشمي، آيتالله موسوي اردبيلي، مرحوم سيد احمدآقاي خميني. شخصيتهاي مورد وثوق جامعه و حمايت امام باعث شدند كه مردم با طيب خاطر امكانات را بدهند، امكانات دولتي، امكانات بنياد مستضعفان و ساير منابعي كه در اختيارشان قرار گرفت. اما بلافاصله بعد از تأسيس، شايد دو سالي نگذشت كه دانشگاه آزاد از اهدافش دور افتاد. در سال 1363 يكسري كارهايي را شروع كرد كه با مخالفت جدي مؤسسات آموزش عالي اعم از وزارت بهداشت و وزارت آموزش عالي روبرو شد. رشتههاي بدون مجوز، در حوزه پزشكي و... تأسيس شد. اعتراضات مراكز ذيربط يعني مراكزي كه متولي مسايل آموزش عالي در كشور بودند، دقيق بود و نشان ميداد دانشگاه آزاد دارد به صورت غيرآشكار از اهدافش دور و وارد عرصه مدركگرايي ميشود، بدون اينكه ضوابط و مقررات را براي تأسيس رشتهها طي بكند.
اولين اساسنامه تغيير كرد
مخالفتها بهقدري اوج گرفت كه مجبور شدند در سال 1364 اساسنامه را عوض كنند، نه بهدليل اينكه ميخواستند يك حركت جديدي را انجام دهند در واقع دوگانگي در اين بيان مشاهده ميشود، در حرف گفتند ما ميخواهيم با مدركگرايي مقابله كنيم و اصلا نميخواهيم مدرك بدهيم (در خطبههاي نماز جمعه هم آقاي هاشمي همين حرف را زد)، اما در پشت صحنه همه حركتها اساس ديگري داشت. حاصل اعتراضات موجب شد ناگزير شوند اساسنامه را تغيير دهند و از شورايعالي انقلاب فرهنگي مجوز يك موسسه آموزشي را دريافت كنند. قبل از اين، چنين مجوزي را نداشتند؛ در ثبت شركتها، شركتي را به ثبت رسانده بودند و همان شركت كارهاي آموزشعالي را در سطوح مختلف انجام ميداد (اينها مستند به اظهارات خود آقاي هاشمي است، يعني در خاطرات سال 1363 آقاي هاشمي آمده است). در حاليكه اصلا مجوز نداشت، يعني اصلا بهطرف نظام آموزش عالي نيامدند، يك شركت تأسيس كردند، اما اين شركت بدون مجوز در تمام زمينهها كار آموزش عالي ميكرد. سال 1364 اساسنامه را تغيير دادند و سال 1365 اساسنامه جديد تصويب شد، اما از همانجا بحث عدم پايبندي به همان اساسنامه پيش آمد. در حاليكه از رأس تشكيلات رياست دانشگاه آزاد، بايد توسط مرجع ذيربط كه شورايعالي انقلاب فرهنگي است با اساسنامه جديد تطبيق داده ميشد. اما اين كار صورت نگرفت. به اين ترتيب همان اساسنامهاي كه براي يك مجموعه كوچك آموزش عالي نوشته شده بود و نواقص فراواني هم داشت، در هيچ سطحي اجرا نشد و كسي پايبندي به آن اساسنامه نداشت. در اساسنامه گفته ميشود كه هيئت مؤسس و نيز هيئت امنا چه اختياراتي دارند. همه تصميمات و مصوبات دانشگاه توسط هيئت مؤسس و هيئت امنا اتخاذ ميشد، اما نه هيئت امنا وجود خارجي داشت، نه هيئت مؤسسي تشكيل جلسه ميداد.
حمايتها قطع ميشود
در سال 1365، امام ديگر هيچ حمايتي از دانشگاه آزاد نميكنند. آيتالله خامنهاي هم فاصله ميگيرند و تمايلي براي ماندن در دانشگاه آزاد ندارند. آقاي هاشمي با مراجعه به امام از ايشان ميخواهد كه در برابر مخالفان و معترضان دانشگاه آزاد آنها را حمايت كنند. چند بار هم به امام نامه مينويسد و رسما ميخواهد و چندبار هم ملاقات ميكند و امام هم ميگويند كه بگوييد مخالفان چه ميگويند و استدلالشان چيست؟ بعد از اين قضيه هر قدر آقاي هاشمي از طريق سيد احمدآقا پيگيري ميكنند، امام به نامه مكتوب ايشان هرگز جواب نميدهند. يعني امام از سال 1365 با توجه به تغيير مشي دانشگاه آزاد ديگر هيچ حمايتي از آنها نميكنند. گويي امام نظرات منتقدان را ميخوانند و متوجه ميشوند كه دانشگاه آزاد هم از اهداف اوليه دچار انحراف اساسي شده و هم بعد از اين وارد فاز جديدي ميشود. در آن ايام اعتماد فوقالعادهاي به آقاي هاشمي و برخي شخصيتها مثل جناب ميرحسين موسوي داشتيم و فكر ميكرديم اينها دارند نظارت ميكنند و نظارت مالي، سازماني و تشكيلاتي بر آنها وجود دارد، بعدها فهميديم، خير؛ حتي آقاي هاشمي با آن مشرب وسيعش كه بسياري از مسايل در آن ميگنجد، هيچ نظارتي بر اين مجموعه ندارد. آقاي هاشمي بهصورت روزانه گزارش فعاليتهاي خودش را مينويسد، اما هيچ روزي از ايام سال نيست كه آقاي هاشمي بگويد من رفتم و بازرسي كردم، دفاترشان را نگاه كردم، يا اينكه كسي را مأمور كردم براي اينكه اموال دانشگاه آزاد و چرخش مالي دانشگاه را بازرسي كند، مثلا هيئتي مشخص كردم كه بازرسي سالانهاي داشته باشد. اصلا چنين مسئلهاي درباره دانشگاه آزاد در خاطرات ايشان ديده نميشود. خلاف قانون ديگري كه متأسفانه از همان ابتدا هم شكل ميگيرد، اين است كه آقاي هاشمي به هيئت امنا و هيئت مؤسس ميگويد؛ شما تفويض اختيار كنيد من بهجاي شما بر مسايل دانشگاه آزاد نظارت كنم، اين مسئله در سال 1362 اتفاق ميافتد. متأسفانه در سالهاي اول انقلاب نظارت مردمي به آن صورت وجود نداشت، در آن زمان مردم ذهنشان درگير جنگ بود، ضمن اينكه اعتماد در آن ايام حرف اول را ميزد، ميگفتند فلان شخصيت در فلانجا هست و ما احتياجي نداريم كه خيلي بر آن نظارت كنيم. اين مسئله باعث شد بهتدريج برخي انحرافات قانوني در دانشگاه آزاد چنان گسترش پيدا كند و پنهان از ديد مردم به جاهايي سوق پيدا كند كه انحرافات منحصر به خود دانشگاه آزاد نباشد. آنچه كه در ارتباط با دانشگاه آزاد امروز حائز اهميت است، انحرافات آن از قانون و تسري به ساير نهادهاست. ارتباطي كه مديريت دانشگاه آزاد بين خودش و ساير مراكز قدرت در كشور ايجاد كرده، انحرافات دانشگاه آزاد را به جاهاي مختلف در كشور تعميم داده است. به تعبير ديگر باز بودن دست دانشگاه آزاد، براي معاملهگري با نهادهاي مختلف و پستها و جايگاههاي حساس موجب انحرافات اساسي در كشور شده است. از جمله انحرافات اساسي در اين زمينه خنثي كردن جايگاههاي نظارتي در كشور است. اگر كسي بخواهد به يك كشور لطمه بزند، بايد هشدار دهندهها را خنثي كند و از كار بيندازد. به اين ترتيب، پس از مدتها مشخص ميشود كه توليدات آن سيستم همه دچار مشكلات اساسي هستند، همه غفلت كردند و فكر كردند كه اگر يك مشكلي پيش بيايد، بلافاصله آژيرها به صدا درميآيد و وقتي آژيرها به صدا درنيايد، يعني مشكلي نيست. پس مدتها طول ميكشد تا تباهي و انحراف از لايههاي پنهان رو بيايد، آن موقع مردم ميفهمند كه، بسيار دير است و مقابله كردن با آن كاري سخت است.
انحراف از قانون
متأسفانه انحراف از قانون در دانشگاه آزاد به دليل گسترش سريع آن به همه شئون جامعه سرايت كرد. هر جايي كه تأثيرگذار بودند در واقع متأثر شدند از آن؛ همان چيزي كه برخلاف قانون داشت در دانشگاه آزاد رقم ميخورد. هيچ قانوني و هيچ نظارتي وجود نداشت. جامعه موقعي متوجه شد اين مفسده تاكجا عمق پيدا كرده كه ميتوان ديد بعضيها كه مثلا جزو منتقدان دانشگاه آزاد بودند، اما بعدها با آن معامله كردند و شدند جزو معاهدينش: از جمله كساني كه در اين وادي ميتوان نام برد، جريان چپ در كشور بود، اين جريان از منتقدان واقعي دانشگاه آزاد بودند و درست هم انتقاد ميكردند، اما دانشگاه آزاد وقتي فربه شد، توانست تك تك اينها را جذب كند و در خدمت خودش قرار دهد. اگر پيگيريهاي آقاي هاشمي نبود، اصلا نميتوانستند پيش بروند؛ چون نه قوانين را رعايت كرده بودند و نه استانداردهاي لازم را داشتند. بالاتر از مسئله مدرك، بعدها آقاي معين نسبت به يك سري تخلفات آقاي جاسبي بحثهايي را مطرح كرد. از حزب مؤتلفه گرفته تا حزب مشاركت كه در دو طيف قرار دارند، همه به مسيري رفتند كه آقاي جاسبي برايشان فراهم كرد و اين يك انحراف جدي بود. يكبار با آقاي علي لاريجاني در مجلس ملاقاتي داشتم كه گفت من تنها مسئلهاي كه ميبينم راست راست و چپ چپ با هم اشتراك دارند، استفاده از امكانات مديريت دانشگاه آزاد است. من در مجلس اين انحراف را ميبينم.
اينها دانشگاهي را ايجاد كردند كه در عقبه آن بتوانند هر معاملهگري را انجام دهند و هيچ نظارتي هم بر آنها نباشد. مجلس هفتم هم آمد تحقيق و تفحصي انجام دهد و آن سرنوشت تلخ را همه شاهد بودند و اين براي بسياري از دلسوزان جامعه نگران كننده بود. مشخص شد كه عمق انحرافات و وامدار شدنها چقدر زياد شده و آقاي جاسبي چقدر توانسته نفوذ مديريتي در كشور ايجاد كند كه با اتكاي به اين وامدار شدگان مقابل مجلس بايستد.
اساسنامه اصلاح شود
سال 1385 مقام معظم رهبري تأكيد كردند كه اساسنامه دانشگاه آزاد اصلاح شود تا قانونمندي در دانشگاه آزاد حاكميت پيدا كند. ايشان از شورايعالي انقلاب فرهنگي خواستند كه اساسنامه دانشگاه آزاد اصلاح شود. براي همه روشن بود اساسنامه اوليه براي مجموعه كوچكي نوشته شده، و حالا دانشگاه آزاد كه در هر شهر و روستا يك شعبه ايجاد كرده، يك اساسنامه جدي ميخواهد كه اموال و سيستمش را نظارت كند. جالب اينجاست پس از اين صحبت مقام معظم رهبري، هيئت مؤسس دانشگاه آزاد اعلام كرد: «قبول داريم بايد اصلاح شود، اما اجازه دهيد ما خودمان اصلاحات را انجام ميدهيم و اين اصلاحات را به شورايعالي انقلاب فرهنگي وقت ارائه ميدهيم.» اما عملكرد بعدي دانشگاه آزاد نشان داد كه در حال فريب دادن است و مي خواهد وقتكشي كند. بعدها هدف هم مشخص شد. گفتند دو ماه وقت بدهيد ما اصلاح ميكنيم، دو ماه بعد آمدند، گفتند ببخشيد جلسه برگزار نشده و هيئت مؤسس نتوانسته اين كار را بكند و مدام دوماه دوماه عقب انداختند تا دوسال و نيم گذشت. بعد از دوسال و نيم شورايعالي انقلاب فرهنگي تصويب كرد كه اصلاح اساسنامه را در دستور كار خودش قرار دهد. اينجا هم باز آقايان اعلام نكردند كه اين خلاف است. بعدها مشخص شد در اين فكر بودند كه براي جلوگيري از قانونمند شدن دانشگاه آزاد تمهيدي بينديشند. تمهيدي كه به ذهنشان رسيده بود، بحث وقف بود. در حاليكه وقف بايد با خود اساسنامه دانشگاه آزاد تطبيق داشته باشد و ندارد. قانون چنين اجازهاي را نميدهد و در اين زمينهها بايد شورايعالي انقلاب فرهنگي تصميم بگيرد. اين يك بدعت فاجعهآميز است. اينها هرگز نميخواهند قانونمندي در دانشگاه آزاد حاكم شود. همه ميدانند با قانونمند شدن امور دانشگاه آزاد، همچنان آقاي هاشمي بر دانشگاه آزاد حاكم خواهد بود؛ منتهي هاشمي قانونمند. كما اينكه ما آقاي هاشمي را در نظام ميخواهيم؛ منتهي يك هاشمي قانونمند را. بايد قانون هم بر آن نظارت داشته باشد. قانون هم بتواند در آن ورود كند و مسايلش را نظارت كند. اگر مردم دقت كنند، به عمق اين فاجعه پي ميبرند. يعني ميفهمند كه طي سالهاي گذشته، بسيار حساب شده ميلياردها و ميلياردها يا تريلياردها اموال عمومي ملت را از دايره نظارت مردم خارج كردند و امروز مقاومت سرسختانهاي ميكنند كه اين قانونمند نشود. وقتي تريلياردها تومان طي سالها در اختيار كسي باشد و هيچ نظارتي بر آن نباشد، اين تلقي براي فرد ايجاد ميشود كه دارايي شخصياش است. عدم نظارت اين احساس را ايجاد ميكند. اين احساس خيلي هم آشكار است. آقاي جاسبي رسما نامهاي به مجلس مينويسد و ميگويد «ما مشمول تحقيق و تفحص نميشويم چون خصوصي هستيم. شما ميتوانيد در مورد اموال عمومي نظارت كنيد، نه در مورد اموال خصوصي.» احساس تعلق و خصوصي بودن به آنها دست داده. به همين دليل هم برايشان سخت است كه اين اموال را قانونمند و نظارتمند كنند. بيانيه تلخي كه بعد از مصوبه اساسنامه دانشگاه آزاد شورايعالي انقلاب فرهنگي، آقاي جاسبي و آقاي هاشمي صادر كردند، مصداق همين مسئله است. آقاي جاسبي منشأ تشخيص خلاف شرع شده و اعلام ميكند كه مصوبه شورايعالي انقلاب فرهنگي خلاف شرع است.
غايت فساد ايستادن مقابل نظام است
مسئله اينجاست كه امروز جرئتي در مسير انحراف شكل گرفته كه ميتواند مقابل دستور رهبري بايستد و دستور رهبري را خلاف قانون اعلام كند. ديگر حجت براي همه دلسوزان نظام در اين مسئله تمام ميشود و مشخص ميشود كه انتهاي فساد چيست. انتهاي مفسدههاي سازمانيافته، ايستادگي در برابر آرمانهاي انقلاب است، آرمان انقلاب بر اساس مصالح عمومي است و در مسير عزت عمومي و حفاظت از مصالح عمومي است و انحراف يعني نقطه مقابل آن. به همين دليل است كه رهبري در برابر تخلفات اقتصادي حساسيت دارند؛ وقتي كه گسترش پيدا كرد، و سازمانيافته شد، حتي اگر از اول هم انگيزه مقابله با نظام را نداشته باشند، درنهايت مجبور به مقابله ميشوند. به نقطهاي ميرسند كه بقاي آنها با حفظ آرمانها در تعارض است. مفاسد اقتصادي سازمانيافته، نهايت كارشان تلاش براي نابودي انقلاب است و اين يك امر مسلم است.
فرصت تجربهاندوزي مردم
دانشگاه آزاد پديده منحصر بهفردي براي كسب تجربه براي ملت ايران است. دانشگاه آزاد اوج خاستگاههاي سياسي يك جريان را مشخص ميكند، البته در عمل و نه در شعار. چون كساني مثل آقاي هاشمي كه در شعار حرفهاي بسيار زيبايي ميزنند، طرفدار حقوق مردم و خواهان چرخش قدرت هستند، همه اينها را در حرف خيلي زيبا بيان ميكنند. دانشگاه آزاد براي ملت ايران يك تجربه است، چراكه بسياري از شعارها را محك ميزند. الگوي مديريتي خيليها را مشخص ميكند. دانشگاه آزاد يكي از جاهايي است كه هم اعتقادات واقعي آقاي ميرحسين موسوي را براي مردم روشن ميكند و هم آقاي هاشمي رفسنجاني را. امروز اگر مسايل دانشگاه آزاد را براي جامعه آشكار و مقاومت اينان را در برابر قانون روشن كنيم، خيلي از واقعيتها روشن ميشود. مديريت 30 ساله دانشگاه آزاد به روشني ثابت ميكند كه آيا آقايان به چرخش قدرت اعتقاد دارند يا ندارند، به نظارت قانون اعتقاد دارند يا ندارند، به نهادهاي قانوني اعتقاد دارند يا ندارند، به مقابله با فساد اعتقاد دارند يا ندارند؛ آن هم مديريتي كه نزديك به نيمي از دانشجويان شاغل در آموزش عالي كشور را در اختيار دارد. اين نشان از انحرافات اساسي فكري دارد؛ نشان از اين است كه نسبت به اصول هيچ ارزشي قايل نيست؛ اين خيلي مهم است، يعني او فقط به قدرت ميانديشد نه به اصول. جريان فكري كه هم مدعي است و هم ابزار تبليغاتي قوي دارد و با اين ابزار تبليغاتي شناخت را خيلي سخت ميكند؛ در واقع ميتواند با قدرت تبليغاتياش با خوب صحبت كردنش هنرمندانه صحبت كردنش، واقعيت را به گونهاي ديگر بيان كند. وظيفه عمومي اين است كه با تمام توان دانشگاه آزاد را قانونمند كنيم و با تمام توان پاي آن بايستيم. چراكه اگر ما توانستيم و دانشگاه آزاد را قانونمند كرديم، ديگراني كه در ابتداي حركت هستند، ميفهمند كه اگر، 30 سال هم زد و بند كردند، نميتوانند از قانون بگريزند. مطالعه در مديريت دانشگاه آزاد يك ضرورت براي مصون سازي انقلاب از برخي لغزشهاست. دنياطلبي براي هر سيستمي خطرناك است يعني وقتي مسئولان يك نظامي دنياطلب شدند، اولين خطري كه در آنها شكل ميگيرد، فاصله پيدا كردن با تودههاي ملت و خريداري شدن تصميمات است. يعني تصميمات نه بر اساس مصالح جامعه، بلكه بر اساس مصالح شخصي خواهد بود. اينها يعني خشكاندن سلامت سيستم، سلامت يك سيستم به سلامت افراد آن بستگي دارد؛ اگر شما افراد يك سيستم را دنيا طلب كرديد، او آمادگي براي هر نوع معاملهگري پيدا ميكند، چون بايد دنيايش همچنان تأمين شود. البته دنبال كردن مسئله دانشگاه آزاد مقاومتها و هزينههاي زيادي دارد، ولي ارزش دارد كه اين هزينهها را به جان بخريم براي اينكه راهكارهاي مختل كردن نظام و فلج كردن نظام را دريابيم و برايشان تا دير نشده، چارهاي بينديشيم .
پی نوشت ها :
* مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران
منبع:هفته نامه پنجره/ن
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}